فرق مؤمن با مسلمان در چیست؟

 اسلام، شکل ظاهرى دارد و هر کس شهادتین را بر زبان جارى کند، در زمره مسلمانان است اما ایمان یک امر واقعى و باطنى است و جایگاه آن قلب آدمى است، نه زبان و ظاهر او. بنابراین ایمان بالاتر و برتر از مسلمانى است. در آیات قرآن آمده است: «اعراب گفتند که ما ایمان آورده‏ایم، اى پیامبر! به آن‏ها بگو که اسلام آورده (تسلیم شده‏اید) و هنور ایمان در دلهاى شما وارد نشده است».(1)
اسلام ممکن است انگیزه‏هاى مختلفى داشته باشد، حتى انگیزه‏هاى مادى و منافع شخصى، ولى ایمان حتماً از انگیزه‏هاى معنوى سرچشمه مى‏گیرد. امام باقر(ع) مى‏فرماید: «ایمان اقرار است و عمل، و اسلام اقرار بدون عمل است».(2)
امام صادق(ع) مى‏فرماید: «ایمان شریک اسلام مى‏شود، ولى اسلام شریک ایمان نیست».(3)
در روایتى دیگر امام باقر(ع) فرمود: «ایمان آن است که در دل مستقر شود و بنده را به سوى خدا کشاند و اطاعت خدا و گردن نهادن به فرمانش مصدّق آن باشد، ولى اسلام گفتار و کردار ظاهرى است».(4)
مؤمن واقعى کسى است که به همه دستورهاى اسلام عمل نماید؛ واجبات را انجام دهد و محرّمات را ترک نماید یعنى ایمان واقعى همراه عمل است و عملش باید مطابق با ایمانش باشد.
در بعضى آیات آمده است: «مومنان کسانى اند که چون یاد خدا شود، دلهاشان ترسان مى‏شود و چون آیات الهى برایشان خوانده شود، ایمانشان افزون مى‏شود و بر پروردگار خود توکّل مى‏کنند. آنان که نماز را بر پا مى‏دارند و از آنچه روزیشان داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. آنان مؤمنان واقعى هستند».(5)
خداوند در این آیات وصف مؤمنان واقعى را بیان کرده، در آیات دیگر مانند آیات اوّل سوره مؤمنون نیز اوصاف مؤمنان واقعى را بیان فرموده است.
پى نوشت‏ها:
1. اصول کافى، ج 3، ص 39.
2. همان، ص 42.
3. همان، ص 41.
4. حجرات (49) آیه 14.
5. انفال (8) آیات 2 - 4.

چه کنیم در زندگی نگرانی وجود نداشته باشد؟

 برای رفع نگرانی و تحصیل آرامش، اسلام راهکارهایی را پیشنهاد کرده است که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1ـ تقویت ایمان: بسیاری از نگرانی ها مانند ترس از گذشته، خوف از آینده، احساس پوچی و ترس از مرگ و غیره ریشه در ضعف ایمان دارد. خداوند راه رسیدن به امنیت و آسایش را ایمان به خدا معرفی کرده است: «کسانی که به خدا ایمان آورده و ایمان خود را به ظلم نیالوده اند، دارای ایمنی و مصونیت اند و آن ها هدایت یافتگان واقعی هستند».(1)
از طرفی قرآن مجید، زندگی توأم با اضطراب و رنج را نتیجه بی ایمانی و نداشتن پناهگاه معنوی می داند و می فرماید: «هر کس از یاد خدا غفلت ورزد و اعراض کند، زندگی او تنگ و تاریک خواهد بود».(۲)

ایمان به خدا به تمام پریشانی هایی که بر اثر دل باختگی در برابر تعلقات مادی پدید می آید، پایان می دهد.
2ـ ثبات و آرامش خانواده: یکی از راه های تأمین سلامت روانی و آرامش روحی فرزندان،‌ ثبات و ‌آرامش روحی فرزندان، ثبات و آرامش خانواده است.
3ـ آمادگی روحی: معمولاً حوادث ناگوار و غیره منتظره تأثیر زیادی در دوران آدمی می گذارد.
در صورتی که اگر حادثه ای مترقب باشد،‌ نگرانی کاهش می یابد. توجه به این اصل که ناکامی ها با زندگی انسان از آغاز عجین شده و دنیا پیوسته فراز و نشیب دارد،‌ انسان را برای تحمل شداید، شجاع می کند و در برابر حوادث سخت، صبور و مقاوم می سازد و به او آرامش خاطر می بخشد. امام علی(ع) می فرماید: «دنیا سرایی است که بلا و مصیبت آن را احاطه نموده و به مکر و فریب شناخته شده است. حالاتش ناپایدار است و کسانی که در این منزلگاه فرود می آیند، از آفاتش به سلامت نخواهند ماند».(۳)
4ـ صبر: یکی از عوامل آرام بخش،‌ استفاده از نیروی بزرگ صبر در برابر مشکلات زندگی است.
امام علی(ع) می فرماید: «ضربات خرد کننده نگرانی را با صبر و تحمل در هم شکن. خویشتن را به صبر عادت ده که خصلت نیکویی است و نگرانی و ترس و حوادث دنیا را به وسیلة آن بر خود هموار ساز»(۴)
5ـ تغافل: یکی از اصول اخلاقی که نقش بسزایی در آرامش روان و رفع اضطراب دارد، تغافل است. تغافل به معنای نادیده گرفتن بعضی از امور ناچیز و بی ارزش است که چه بسا اعتنای به آن ها منشأ مشکلات روحی می شود. روان شناسان به این اصل توجه کرده و از آن به عنوان واپس زدگی یاد نموده اند. دیل کارنگی می گوید: «ما صاحب آن خُلق سلیم و روح ملکوتی نیستیم که بتوانیم دشمن خود را دوست بداریم، ولی برای خاطر سلامت و خوشی خود باید آن ها را ببخشیم و فراموششان کنیم. کنفوسیوس می گوید: «اگر کسی بدی بکند یا مال شما را برباید، اهمیتی ندارد، بلکه فراموش نکردن و دائماً به خاطر آوردن آن است که شما را ناراحت می کند».(۵)
اسلام چهارده قرن پیش به این اصل مهم توجه داشته و بر آن تأکید ورزیده است. امام‌صادق(ع) می فرماید:‌ «صلاح زندگی و آمیزش با مردم محتوای پیمانه پُری است که دو سوّمش فهم و یک سوّمش تغافل است».(۶)
6ـ نسبت سنجی: از جمله اموری که در تسکین نگرانی مؤثر است، توجه به افراد زیر دست و مصیبت دیده می باشد. امام صادق(ع) می فرماید: «همواره به فروتر از خود نظر کن تا قدر نعمت‌های الهی را بدانی و شکر گزار او باشی و شایستة افزایش نعمت گردی و به عطایش قرار و آرام یابی».(۷)
7ـ واقع بینی: در یک بررسی از علل نگرانی ها گفته شده است: چهل درصد مصیبت هایی است که هرگز پیش نخواهد آمد؛ سی درصد مربوط به غم های گذشته و آینده است که غمگساری همة جهانیان تغییری در آن ها نخواهد داد؛ دوازده درصد هراس بی اساس برای از دست دادن سلامتی است؛ ده درصد موضوع‌های جزئی و بی‌اهمیت است و هشت درصد ممکن است واقعاً مایة تشویش و اضطراب باشد. پس از آن چه ما معمولاً بیش از همه می ترسیم، در واقع به ندرت پیش خواهد آمد.(۸)
سعدیا ، دی رفت و فردا هم چنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
برای غلبه بر نگرانی باید درهای دیروز و فردا را به روی خویش ببندیم و به وظیفة امروز بیندیشیم و تدبیر را جانشین بیم از آینده کنیم.

پی نوشت ها :

.(1) انعام (6) آیة‌82.
(۲) طه (20) آیة 125.
(۳) تفسیر نمونه، ج 23، ص 368.
(۴) وسائل الشیعه، ج 11، ص 208.
(۵) دیل کارنگی، آیین زندگی، ترجمه جهانگیر افخمی، ص 131.
(۶) بحارالانوار، ج 71، ص 167.
(۷) بحارالانوار، ج 75، ص 367.
(۸) سید مجتبی موسوی لاری، رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص 161 – 160.

راه به دست آوردن اعتماد به نفس چیست؟


 اعتماد به نفس، پدیده‏اى اکتسابى است، یعنى برخوردارى از خصیصه اعتماد به نفس، در گرو تمرین، ریاضت و برنامه ریزى است، شخصى که خود را در این مورد ضعیف و ناتوان مى‏یابد، مى‏تواند با استفاده از روش‏هاى علمى و با روحیه امیدوارى، براى تغییر شخصیت خود اقدام نماید.
به طور کلى شیوه‏هاى ایجاد و تقویت اعتماد به نفس عبارتند از:
1 - خودارزش‏مندى: اعتماد به نفس در گرو احترام به خود و نگرش مثبت به خویش است. احساس ارزش‏مندى یا عزت نفس نیاز فطرى انسان است «آبراهام مازلو» روان شناس معروف در کنار نیازهاى جسمانى، نیازهاى ایمنى، نیاز به عشق، محبت، تعلق به دیگران و نیاز به احترام و شأن اجتماعى را مطرح کرده است.(1)
اعتماد به نفس، ارتباطى مستقیم با ارضاى این نیاز درونى دارد. مازلو مى‏گوید: هنگامى که نیاز احترام به خود، ارضا شود، شخص احساس اعتماد به نفس، ارزش مندى، توانایى، قابلیت و کفایت مى‏کند و وجود خود را در دنیا مفید و لازم مى‏یابد، اما عقیم ماندن این نیازها، موجب احساس حقارت، ضعف و نومیدى مى‏گردد.(2)
براین‏اساس، اسلام در تمام برنامه‏هاى عبادى و اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى خود، عزت و کرامت نفس را لحاظ کرده است. اگر انسان خود واقعى را پیدا کند، دیگر احساس حقارت نمى‏کند و گوهر وجودى خود را با هیچ چیز، عوض نمى‏کند. امام صادق(ع) فرمود: «من با نفس خود هیچ موجودى را برابر نمى‏کنم، جز پروردگارم. تمام دنیا و غیر خدا را با این گوهر نفیس برابر نمى‏کنم».(3)
2 - خودشناسى: اعتماد به نفس تا حد زیادى متوقف بر شناخت جنبه‏هاى مثبت و توانایى‏هاى نسبى و آگاهى از استعدادهاى قابلیت‏ها و کشف آنها است. شخص داراى ضعف اراده، مى‏پندارد که دیگران توانایى‏ها و استعدادهایى دارند که او ندارد. دیگران کارهاى را انجام مى‏دهند که او نمى‏تواند، در حالى که این مسئله اصلاً صحیح نمى‏باشد؛ چون که اگر تأمل و دقت کند، مى‏بیند که او نیز همان توانایى‏ها را دارد، یا استعدادهایى دارد که دیگران ندارند. او مى‏تواند با آگاهى از این استعدادها و توانایى‏ها آنها را شکوفا نموده و با تکیه بر آنها به توانایى‏هاى برتر دست یابد.
عدم اعتماد به نفس غالباً، بر اثر فقدان امکانات و توانایى‏ها نیست، بلکه به دلیل عدم شناسایى خویشتن است. در این راستا، اطرافیان نقش بسیار مهمى مى‏توانند ایفا نمایند به این صورت که با بیان قابلیت‏ها، به فرد مورد نظر اطمینان دهند تا به مرور زمان، وى بتواند با کفایت‏هاى شخصى اش رابطه منطقى برقرار نماید. رسیدن به مقاصد و اهداف، دور از دسترس نیست، فقط باید حوزه شناخت و آگاهى را توسعه داد. ژان پل سارتر مى‏گوید: «اگر یک فلج، قهرمان دو و میدانى نشود، خود مقصر است». این جمله کنایه از توانایى و نیروى عظیم نهفته در وجود آدمى است. متأسفانه انسان‏ها نه تنها از ذخیره‏هاى درونى خدادادى خود به گونه احسن استفاده نمى‏کنند، بلکه عموماً از این توانایى‏ها بى اطلاع اند.
گر در طلب گوهر کانى، کانى‏
ور در پى جست و جوى جانى، جانى‏
من فاش کنم حقیقت مطلب را
هر چیز که در جستن آنى، آنى‏
3 - خودپنداره مثبت: در اصطلاح روان شناسان، ارزیابى کلى فرد از شخصیت خود را خود پنداره مى‏گویند که ممکن است مثبت یا منفى باشد. اگر تصور از خود، مثبت و متعادل باشد، شخص داراى سلامت روانى است. همین که فکر کنیم کارى ازما ساخته نیست، بهانه و انگیزه لازم را براى شکست خود به وجود آورده‏ایم.
باید این حقیقت را بپذیریم که هیچ انسانى بى استعداد نیست. کسانى که بى استعداد نامیده مى‏شوند، افرادى هستند که نتوانسته یا نخواسته‏اند ظرفیت وجودى و بالقوه خود را پرورش دهند. بعضى از مردم در حقیقت اسیر و زندانى تصور منفى و بدگمانى خویش هستند و خود را ضعیف، عنصرى نامطلوب و به درد نخور توصیف مى‏کنند.
4 - خوداتکایى: یکى از راه‏هاى رسیدن به اعتماد به نفس، بى‏نیازى از دیگران و اتکاى به خود است. انسان نباید به امید معجزه و دیگران باشد، بلکه باید خود معجزه گر شود. این امر جز با قطع امید از دیگران حاصل نمى‏گردد. امام سجاد(ع) مى‏فرماید: «تمامى خیر و سعادت را در این دیدم که انسان به آن چه در دست مردم است، چشم طمع نداشته باشد».(4)
خوداتکایى تنها به مرحله فعل و عمل منحصر نمى‏شود، بلکه در حوزه فکر و اندیشه از اهمیت بیش‏ترى برخوردار است. در سایه استقلال فکرى، بهره‏ورى از توانایى ذهنى حاصل مى‏گردد و تأثیر پذیرى از قضاوت مردم به حداقل مى‏رسد و براساس جو و قضاوت دیگران تصمیم‏گیرى صورت نمى‏گیرد.
5 - رویارویى با مشکلات: قرار گرفتن جوانان در موقعیت‏هاى جدى و نسبتاً دشوار، به مراتب آن‏ها را بیش از گریز از موقعیت، به مرزهاى اعتماد به نفس نزدیک مى‏کند. هیچ تمرینى مفیدتر از تلاش براى غلبه بر مشکلات نیست.(5)
انسان باید در میدان عمل با تجربه اندوزى از شکست‏ها، راه رسیدن به موفقیت را بیازماید. امام على(ع) مى‏فرماید: «هرگاه سختى چیزى باعث بیم و هراست شد، در مقابل آن سخت و مقاوم شو که با تن دادن به سختى‏ها مشکل بر تو آسان خواهد شد».(6)
6 - تلقین درمانى: بهره‏گیرى از روش تلقین درمانى، آدمى را براى غلبه بر ضعف‏ها یارى مى‏دهد.
به هنگام خطور افکار منفى لازم است بلافاصله اندیشه مثبتى را جایگزین کرد و آن را به ذهن تلقین نمود. کسى که فاقد اعتماد به نفس است، مى‏تواند از فرمول تلقین به نفس استفاده کند که بگوید: هر روز بیش از پیش، از هر لحاظ اعتماد به نفس من بهتر مى‏شود.
با توجه به تحقیقات و مطالعاتى که انجام شده، معلوم گردیده است که مواقع شب و قبل از خواب، بهترین موقع براى انجام تلقین به نفس است.(7)
افراد سست اراده از واژه «نمى‏توانم» و غیر ممکن است زیاد استفاده مى‏کنند، در حالى که اگر راه «نمى‏توانم» را بر ذهن خود ببندند و دریچه روشنایى «مى‏توانم» را روى خویش بگشایند، قطعاً به موفقیت خواهند رسید.
ژاگو مى‏گوید: «تا وقتى فکر مى‏کند که نمى‏توانید و داراى ظرفیت نیستید، احتمال موفقیت کم است. اگر درخشان‏ترین شایستگى‏ها را داشته باشید، خاموشش مى‏کنید، ولى فردى که از نظر هوش و قابلیت، متوسط، ولى به خود اطمینان کامل داشته باشد که موفق خواهد شد، او موفق مى‏شود».(8)
7 - تمرین در تصمیم‏گیرى زندگى سراسر عرصه تصمیم‏گیرى است. اگر بیاموزیم که خودمان براى خویش تصمیم بگیریم، نه دیگران، به تدریج به اعتماد به نفس کامل خواهیم رسید. مهم نیست که در چه زمینه‏اى تصمیم مى‏گیریم؛ مهم تمرین و تکرار آن است. بعضى مى‏گویند:ما از اتخاذ تصمیم عاجزیم، چون بارها برخلاف تصمیم خود عمل کرده‏ایم. در پاسخ باید گفت: بیایید از نو تصمیم بگیرید و مطمئن باشید که شکستن تصمیم به معناى از بین رفتن همه آثار آن نیست. کوهنوردى که تصمیم گرفته به قله کوه دست یابد، چه بسا در بار اول و دوم به مقصود نرسد و نتواند تصمیم خود را عملى سازد، اما با تجربه‏اندوزى از گذشته سرانجام قله را فتح خواهد کرد.
8 - فراگیرى مهارت‏هاى زندگى: انسان هر چه بیش‏تر درباره زندگى خود بداند بهتر مى‏تواند با مشکلات آن روبه‏رو شود. بعضى از افراد به دلیل عدم آشنایى با اصول و قوانین زندگى، در برابر هر شکست جزئى به بهت و حیرت فلج کننده‏اى دچار مى‏گردند و با یک حادثه ناگهانى، روحیه خود را از دست مى‏دهند، یا همه تقصیرها را متوجه دیگران مى‏سازند و به خیال‏پردازى و رؤیاسازى متوسل مى‏شوند. در حالى که اگر تصویر صحیح از زندگى مى‏داشتند، از قبل خود را براى رویارویى با هر نوع مشکلى آماده مى‏کردند و ناکامى را به سکوى پرش و جهش تبدیل مى‏نمودند.
خداوند قدرت مقابله با مشکلات را در وجود بشر به ودیعه گذارده است. مهم، استفاده از این نیروى عظیم و تجربه اندوزى از ناکامى‏ها است. پیشوایان دین به‏ما آموخته‏اند که در سخت‏ترین شرایط زندگى، نباید از مشکلات فرار کرد و روح امیدوارى را از دست داد. امام على(ع) مى‏فرماید: «هرگاه سختى به اوج و نهایت خود رسید، باز باید امید گشایش و پیروزى داشت».(9)
9 - کسب تجارب موفقیت‏آمیز: موفقیت در انجام مهارت‏هاى مختلف، موجبات تقویت انگیزه و رغبت افراد براى ادامه کار و تلاش را چندبرابر مى‏سازد.
تجارب موفق، انگیزه و جرأت و اعتماد به نفس آدمى را تقویت مى‏کند. اگر کسى در یکى از رشته‏ها تخصص لازم را پیدا کرد، این احساس به او دست مى‏دهد که چیزى مى‏داند که دیگران آن را نمى‏دانند و توانایى کارى را دارد که دیگران از انجام آن ناتوان اند آن چه در این جهت مهم است، انگیزه تلاش است، نه نتایج حاصل از آن.
براین‏اساس، مقوله کار و اشتغال، جنبه تربیتى به خود مى‏گیرد. دبس مى‏گوید: «شغل و انتخاب آن، یک نقش مستقیم در اثبات شخصیت جوان دارد، زیرا این موضوع، نشانه آزادى جوان است و از این پس مى‏تواند از وسایل شخصى براى ادامه زندگى استفاده کند و به همین دلیل است که به دست آوردن اولین پول، این قدر لذیذ و مطبوع است. در نتیجه اعتماد به شخص خود پیدا مى‏کند».(10)
10 - مطالعه زندگى افراد موفق: آشنایى با زندگینامه بزرگان و نام آوران عرصه‏هاى علم و اندیشه و ادب و هنر از دو جهت، اعتماد به نفس انسان را بیش‏تر مى‏کند، چون از یک سو، راه و روشى را مى‏نمایاند که دیگران رفتند و به مقصود رسیدند؛ از سوى دیگر چون زندگى مشاهیر و نخبگان، اکنده از سختى و پر از درد و رنج بوده است، جوانان و قشرهاى ضعیف و متوسط جامعه را براى نبل به موفقیت ترغیب مى‏کند.
11 - به دست آوردن تکیه گاه معنوى: رسیدن به اعتماد به نفس در حد عالى که توان ایستادگى در برابر امواج سهمگین مشکلات را در انسان افزایش دهد، در گرو تکیه بر عنصر ایمان و توکّل به خداوند است. در سایه توکل و ایمان عمیق مذهبى، انسان احساس مى‏کند که دیگر تنها نیست، بلکه همیشه خدا را در کنار خود مى‏بیند، براین اساس امام على(ع) درباره مؤمن مى‏فرماید: «روح شخص با ایمان از سنگ خارا شکست ناپذیرتر است».(11)
از مجموع مطالب یاد شده رعایت نکات ذیل ضرورى به نظر مى‏رسد:
1 - خودتان را آن طورى که هستید بپذیرید.
2 - توانایى‏هاى خود را شناسایى کنید و آن‏ها را فهرست نمایید.
3 - نقاط ضعف خود را فراموش کنید.
4 - براى زندگى روزمره، یک برنامه دقیق و منطقى تهیه کنید و مطابق آن عمل نمایید.
5 - تصمیم‏گیرى را تمرین کنید و به نتیجه تصمیم خود فکر نکنید.
6 - از به زبان آوردن واژه‏هاى مأیوس کننده مانند «نمى‏توانم و خراب مى‏شود» اجتناب کنید.
7 - براساس توان خود عمل کنید، نه براساس خواسته دیگران‏
8 - به انگیزه قضاوت دیگران، کارى را ترک نکنید
9 - مهارت‏هاى موفقیت‏آمیز و زودبازده را کسب نمایید و از کارهاى کوچک شروع کنید
10 - زندگینامه افراد موفق را مطالعه کنید و از رفتار آن‏ها الگو بردارى کنید
کتاب‏هاى: روش‏هاى افزایش عزت نفس از اسماعیل بیابانگرد. رموز اعتماد به نفس از رابرت آنتونى، ترجمه اسماعیل کیوانى، روان‏شناسى اعتماد به نفس، از پیرداکو، به خود اعتماد کنید، از پترستر، ترجمه دکتر سرورى و جوان و نیروى چهارم زندگى از محمد رضا شرفى جهت مطالعه معرفى مى‏شود.
پى نوشت‏ها:
1 - آبراهام مازلو، روان‏شناسى شخصیت سالم، ترجمه شیوا رویگردان، ص 154.
2 - همان، ص 155.
3 - بحارالانوار، ج 47، ص 25.
4 - اصول کافى، ج‏3، ص 219.
5 - موسوى لارى، رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص 345.
6 - غررالحکم، ج‏3، ص 164.
7 - پترلستر، به خود اعتماد کنید، ترجمه دکتر سرورى، ص 125.
8 - موسوى لارى، همان، ص 360.
9 - غررالحکم، ج‏4، ص 319.
10 - محمد تقى فلسفى، جوان، ج‏2، ص 350.
11 - نهج‏البلاغه، فیض الاسلام، قصار 325.