سردرد گرفتن و یا لرزش اندام بدن، از علائم و آثار اضطراب و ناراحتى روحى است که بر اثر اختلافات پدر و مادر و مشاهدة صحنة درگیری پدید آمده است براى رهایى از این وضعیت، توجه به نکاتى را ضرورى مى دانیم:
1- تحلیل صحیح از حوادث: هر چند عوامل خارجى در پیدایى احساسات منفى مؤثر است، ولى اگر نیک بنگریم، تداوم رنج و نگرانى ریشة کاملاً درونى دارد. دلیل بر این مدّعا عکس العمل متفاوت افراد در برابر پیش آمدهای همگون است، مثلاً کسى در حادثة آتش سوزی، خانه و کاشانه اش را به کلى از دست میدهد. با این حادثه خود را مى بازد و سال ها در غم و اندوه به سر مى برد! در مقابل شخص دیگر با این وضع خود را تطبیق میدهد و خم به ابرو نمى آورد و با خونسردى به زندگی خود ادامه میدهد و میگوید: همه چیز را از نو فراهم میکنیم. این دو نفر با این که از نظر عوامل خارجى در وضع مساوى قرار دارند، ولى طرز برخورد آنها باعث شده است وضعیف روحى متفاوتى داشته باشند. اگر چه مشکلات خانوادگى و تنازع ها تلخ و ناگوار است، ولى مى توان از این رویداد منفی، نکات مثبتى را برداشت کرد.
مصائب و حوادث ناگوار زندگى به همان اندازه که میتواند ما را از پاى در آورند، به همان اندازه مى توانند از ما فولادهاى آب دیده بسازند. امام صادق(ع) میفرماید: «آزاد مرد در همه حال آزاد است. اگر گرفتارى براى او پیش آید، صبر مى کندو اگر مصیبت ها بر سرش فرو ریزد، نمى شکند هر چند اسیر شود و مغلوب گردد».[۱]
درست است که بشر آرزو دارد هیچ مانعى بر سر راه او نباشد و همة فرزندان در حضرت برخورداری از زندگى آرام و شیرین و عارى از ترس و اضطراب به سر میبرند، ولى همة آرزوها بر آورده نمى شود، چون دنیا پیوسته فراز و نشیب دارد. توجه به این اصل که ناکامى ها و مشکلات با زندگى انسان از آغاز عجین شده، انسان را براى تحمل شداید، صبور و مقاوم مى سازد.
امام علی(ع) میفرماید: «کسى که دنیا را بشناسد، هرگز به خاطر مشکلات محزون نمیگردد».[۲]
2ـ تغافل: یکى از اصول اخلاقى که نقش عمده اى در آرامش روان و رفع اضطراب دارد، تغافل است.
تغافل به معناى نادیده گرفتن بعضى از امور ناچیز و بى ارزش است. امام صادق(ع) میفرماید: «صلاح زندگى و آمیزش با مردم محتواى پیمانة پُرى است که دو سومش فهم و آگاهی و یک سومش تغافل است».[۳]
اگر در هر موضوعى بخواهیم خود را وارد کنیم، به آسایش روحى خود آسیب زده ایم، از این رو مصلحت اقتضا میکند در مواردى خود را غافل و بى خبر نشان دهیم. پیشنهاد ما آن است که هر گاه با درگیرى والدین مواجه شدید، فوراً خود را از صحنه خارج کنید، گویا اصلاً به آن توجهى نداشته اید. امام علی(ع) میفرماید: «کسى که تغافل نکند، زندگی اش تیره خواهد بود».[۴]
این اصل مورد توجه روان شناسان نیز واقع شده است. دیل کارنگى میگوید: «ما صاحب آن خُلق سلیم و روح ملکوتى نیستیم که بتوانیم دشمن خود را دوست بداریم، ولى براى خاطر سلامت و خوشى خود باید آنها را ببخشیم و فراموششان کنیم».
کنفوسیوس میگوید: «اگر کسى بدى بکند یا مال شما را برباید، اهمیتى ندارد، بلکه فراموش نکردن و دائماً به خاطر آوردن آن است که شما را ناراحت میکند».[۵]
ممکن است بگویید چگونه مى توانم نسبت به دعواى پدر و مادر بى تفاوت باشم و خود را بى خبر جلوه دهم؟
پاسخ: با مشغول شدن به کارى دیگر و دور شدن از صحنة درگیرى و یا تماشاى تلویزون وغیره این کار عملى مى گردد. به این موضوع بیندیشید که غصه خوردن و در اطراف آن فکر کردن، چه دردى را دوا میکند؟! آیا زانوى غم بر گرفتن حاصلى جز بیمارى و تضعیف روحیه دارد؟
3ـ تخلیة هیجان: براف رفع اضطراب باید به طور صحیح هیجان خود را تخلیه کنید که به نظر میرسد دو راه عمده وجود دارد:
1ـ عقده گشایی: پنهان داشتن عقده ها و رنج هاى درونى از نظر روان شناسى و آموزه هاى دینی پسندیده نیست. امام صادق(ع) میفرماید: «هرگاه یکى از شما در ناراحتى به سر برد، برادر مؤمن خود را از آن آگاه سازد و به زیان خود کمک نکند».[۶]
از زمان فروید تا کنون روانشناسان تحلیلى دریافته اند که یک بیمار میتواند فقط با حرف زدن و به اصطلاح درد دل کردن، اضطراب درونى خود را تسکین بخشد.[۷
گفت و گوهاى دوستانه غم و اندوه را از صفحة دل مى زداید و به انسان نیرو و طراوت می بخشد. البته باید در انتخاب دوست دقت کرد و همة اسرار را در اختیار دیگران قرار نداد.
در نامه مرقوم داشته اید که کم تر حرف دلم را پیش کسى بازگو مى کنم. این روش باعث فزونی اندوه و قابل تحمل نشدن مشکلات میشود. یکى از صاحب نظران میگوید: «به نظر من بهترین درمان براى تسکین و تخفیف غم و نگرانی، این است که مشکلات و گرفتارى های خود را با کسى که طرف اعتماد باشد، در میان گذاریم، ما این عمل را خالى کردن دل می نامیم».[۸]
گریه: یکی دیگر از راه هاى تخلیة هیجان، بهره بردارى از عواطف و احساسات است که بهترین آنها گریه اى است که نیاز عاطفى انسان را تأمین میکند. بارها شنیده شده افرادى که محزون بوده اند، پس از گریستن گفته اند: راحت شدم. اگر گریه نمیکردم، دق مى کردم!اشکم از دیده چو افتاد، دلم تسکین یافت اى خوش آن درد که یک قطره کند درمانش
3ـ امید به آینده: آن چه غم گذشته و حال را کاهش مى دهد، نگاه امیدوارانه به آینده است. اگر در این باره فکر کنید و بپذیرید که رویداد ناگوارى که در زندگى شما رخ داده، همیشگى نیست، به آرامش نسبى خواهید رسید. هر روز به خود تلقین کنید که شجاعانه براى بهترین زیستن و رسیدن به اهداف عالى زندگى از هیچ کوششى باز نایستید. قطعاً با ازدواج و تشکیل خانواده زندگى شما تغییر خواهد کرد.بگذار هر چه دارى و بگذر که هیچ نیست این پنج روز عمر که مرگ از قفاى اوست
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «فأنّ مع العسر یسراً إنّ مع العسر یسراً؛ حتماً با دشوارى آسانى است. همانا با دشوارى آسانى است».[۹]
مشکلى نیســت که آســان نشـود مرد باید که هراسـان نشود
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند بر اثر صبر نوبت ظفـر آید
4ـ یاد خدا: مهم ترین عامل غلبه بر نگرانی، یاد خدا و برقرارى ارتباط با خالق هستى است. قرآن مجید میفرماید: «ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛[۱۰] دل آرام گیرد به یاد خدا».
زندگی دریاى پر تلاطم و مواجى است که هر لحظه خطر غرق شدن در آن، انسان را تهدید میکند، اما هر فد ناچار است که از این دریاى ژرف بگذرد و براى غرق نشدن، ناگزیر باید وسیله اى داشته باشد که خود را روى آب نگاه دارد. بهترین وسیله اى که انسان را در برابر حوادث، نیرومند مى سازد، نماز و یاد خدا است. امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامى که مشکل مهمى براى علی(ع) پیش مى آمد، به نماز بر میخاست».[۱۱] «واستعینوا بالصبر و الصلاة؛ از صبر و نماز کمک بخواهید».[1۲]
5ـ دعا و نیایش: دعا بارقةامیدى است که در کانون دل انسان مى درخشد و ابرهاى یأس و ناامیدى را از آسمان دل محو مى سازد. دعا کننده خود را با قدرتى مرتبط میبیند که مشکل و آسان براى او مطرح نیست، از این رو در روایات اسلامى از دعا به عنوان سپر و سلاح یاد شده است. امام علی(ع) میفرماید: «دعا سپر مؤمن است».۱۳]
علم روانپزشکى امروزه به این امر مهم پى برده و استفاده از آن را به بیماران توصیه میکند. الکسیس کارل، دانشمند و محقق فرانسوى میگوید: «دعا و نماز قوى ترین نیرویى است که انسان میتواند تولید کند. نیرویى است که چون قوّة جاذبه به زمین وجود حقیقى و خارجى داد».[۱۴] در اوقاتى که حملات عصبى به سراغ شما مى آید، به جاى ضربه وارد کردن بر خود و آسیب رسانده به خویش و بروز مشکلاتى که اشاره کردید، با خدا خلوت کنید و با او درد دل نمایید. دعاهاییکه وارد شده مانند مناجات خمسه عشر و سایر ادعیه و یا خواندن آیات قرآن و به طور کلى مناجات مؤثر است.
قطعاً این دعا به هر شکل و به هر زبانى که باشد، شما را آرام خواهد کرد. در پایان توصیه میکنیم با وجود بر خورد ناشایست پدر، همچنان حرمت ایشان را حفظ کنید و تند خویى او را به سبب داشتن سن زیاد و پاى بندى به افکار قدیمى تلقى نمایید.
پی نوشت ها:
[۱] اصول کافی، ج 3، ص 142.
[۲] ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 271.
[۳] بحارالانوار، ج 71، ص 167.
[7] غررالحکم، ج 5، ص 455.
[۵] دیل کارنگی، آیین زندگی، ترجمة جانگیر افخمی، ص 131.
[۶] بحارالانوار، ج 74، ص 287.
[۷] دیل کارنگی، آیین زندگی، ترجمة جهانگیر افخمی، ص 226.
[۸] محمد جعفر امامی، بهترین راه غلبه بر نگرانى ها و نا امیدى ها، ص 278.
[۹] انشراح (94) آیة 5 ـ 6.
[1۰] رعد (13) آیة 28.
[۱۱] تفسیر نمونه، ج 1، ص 219.
[۱۲] بقره (2) آیة 45.
[۳] اصول کافی، ج 4، ص 214.
[۱۴] دیل کارنگی، آیین زندگی، ترجمة جانگیر افخمی، ص 193
در مورد نحوه خواستگارى و رفتن پسر یا دختر، اسلام هیچ گونه دستور خاصى ندارد و مانند بسیارى از امور دیگر به خود مردم واگذار شده است. استاد مطهرى میگوید: «این که از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگارى نزد زنان مى رفته اند و از آنها تقاضای همسرى مى کرده اند، از بزرگ ترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است. طبیعت مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبیعت زن را گُل، و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است. این یکى از تدابیر حکیمانه و شاهکارهاى خلقت است که در غریزة مرد نیاز و طلب و در غریزة زن ناز و جلوه قرار داده است. خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود. براى مرد قابل تحمّل است که از زنى خواستگارى کند و جواب رد بشنود و آن گاه از زن دیگرى خواستگارى کند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنى رضایت خود را به همسرى با او اعلام کند اما براى زن که میخواهد محبوب و معشوق و مورد توجه و علاقه باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردى را به همسرى خود دعوت کند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری رود».[1]
خواستگاری همیشه از ناحیة جنس مذکر انجام میشود. این قاعده حتى در مورد حیوانات نیز جاری است. یعنى در خواست از جنس مخالف غالباً از ناحیة مذکر آغاز میشود.
دین مقدس اسلام نیز که آیین فطرت است، بر این رویه فطرى و طبیعى صحه نهاده و بر این مبنا و اساس است که در قرآن و سنّت در امر ازدواج، مردان مخاطب واقع گشته اند و مستقیماً به آنان دستور ازدواج و همسر گزینى داده شده و فرموده است: «فانکحوا ما طاب لکم من النّساء؛ بازنان طیب و پاکیزه ازدواج کنید».[2]
این آیه به معناى نهى از خواستگارى زن از مرد نیست، از این رو در صدر اسلام تقاضاى زن از مرد نیز اتفاق افتاده است. امام باقر(ع) نقل میکند: زنى نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: مرا به عقد کسى در آور. حضرت رو به حضار نمود و فرمود: کسى حاضر است با این زن ازدواج کند؟ مردى از میان جمع برخاست و عرض کرد: من حاضرم، حضرت فرمود: چه دارى که به او بدهی؟ گفت: چیزى ندارم. پیامبر(ص) فرمود: نمى شود. زن خواستة خود را تکرار کرد. دیگر بار حضرت فرمایش خویش را تکرار نمود، باز همان مرد برخاست. سرانجام پیامبر به آن مرد فرمود: از قرآن چیزى مى دانی؟ گفت: بلی. فرمود: زن را به عقد ازدواج تو در آوردم، در عوض قرآنى که به او آموزش مى دهی، مهریة او خواهد بود.[3] از این جریان بر مى آید که خواستگار زن از مرد از نظر اسلام ممنوع و مذموم نیست ولى حرکت بر خلاف عرف و سیرة مسلمانان و قواعد مورد قبول جامعه و مقتضاى فطرت و طبیعت است.
پی نوشت ها:
[1] استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 15.
[2] نساء (4) آیة3.
[3] وسائل الشیعه، ج 14، ص 195.
یکى از عوامل اساسى ناسازگارى هایى که در خانواده بروز میکند، برترى جویى و تفوق طلبى است. بزرگسالان به دلیل کهولت سن احساس بزرگى مى کنند، از این رو روح برترى جویى در آنها زیادتر به چشم میخورد و از طرفى به دلیل ضعف بدنى احساس حقارت مى کنند و براى جبران حقارت خود به اقداماتی دست مى زنند که مهم ترین آنها: سخت گیرى و تحکّم بر فرزندان جوان خود میباشد.
از سوی دیگر فرزندان جوان که دوران کودکى را پشت سر گذاشته اند، میخواهند همانند پدر با قدرت نمایى اظهار وجود کنند. بدیهى است در چنین وضعی، خانواده کانون مشاجره و ناسازگارى خواهد شد.
متأسفانه بعضى از کهنسالان در کارهاى فرزندان دخالت مى کنند و نسبت به اعمالشان نظر موافق یا مخالف مى دهند. گاهى در این امر آن قدر زیاده روى مى کنند که همه را به ستوه می آورند و زندگى را بر اعضاى خانواده تلخ و غیر قابل تحمل مى سازند.
از قرائن بر مى آید که پدر بزرگِ شما چنین روشى را در پیش گرفته است. راه پیشگیرى از تنش آن است که پدر بزرگتان مورد تکریم و احترام قرار گیرد. قرآن مجید میفرماید: «حکم پروردگار تو این است که مردم جز خداى یگانه هیچ کس را نپرستند و نسبت به والدین خود نیکوکار باشند و اگر هر دو یا یکى از آنها پیر و سالخورده شدند، از زحمت نگاهدارى شانه خالى نکنند و حتى «اف» به آنها نگویند و آزارشان ندهند و همواره با آنان مؤدب سخن بگویند».[۱]
وجود پدر بزرگ براى همة اعضاى خانواده غنیمت و برکت است. امام صادق(ع) میفرماید: «پیر سالخورده در خانواده اش همانند پیامبر در بین امتش میباشد».[۲] این امر تا آن جا مهم و ارزش مند است که پیامبر اسلام(ص) احترام به سالخوردگان را از مصادیق تکریم و بزرگداشت پروردگار دانسته است.[۳] اگر پدر بزرگ احساس کند او را به حساب نمى آورند و مورد تحقیر واقع مى شود، قطعاً عکس العمل نشان خواهد داد و از هر عملى دریغ نخواهد کرد. امام هادی(ع) میفرماید: «من هانت علیه نفسه فلاتأ من شرّه؛ کسى که خود را ناچیز بداند، از شر او ایمنى نداشته باش».اگر سفارش اسلام احترام به سالخوردگان مورد عمل شما و پدرتان بوده و در عین حال مورد بى مهری و اذیت و آزار ایشان قرار داشتید، راه صحیح و معقول آن است که آن را بر بهانه گیری هاى خاص دوران کهنسالى حمل نمایید و از درگیرى با ایشان پرهیز کنید. براى سبک شدن بار غم و غصه و تقویت خویشتن داری، قرآن مجید دو وسیلة مطمئن را پیشنهاد کرده است: «یا ایها الّذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلاة؛ اى کسانیکه ایمان آورده اید! در برابر مشکلات از صبر و نماز کمک بخواهید».
مهم آن است که به وظیفة خود عمل کنید و بقیة امور را به خدا بسپارید. مطمئن باشید در برابر سخت گیرى هاى بى مورد و حرف هاى تند و گستاخانة پدر بزرگتان اگر صبر پیشه کنید، به ثواب هاى اخروى نائل خواهید گشت و از طرفى بر مشکلات فائق خواهید آمد.
به مادرتان توصیه کنید مدت باقى مانده از عمر پدربزرگتان را با صبر و بردبارى و براى خدا تحمل کند و بیش از این خود را نیازارد که غم و غصه هیچ مشکلى را حل نمى کند. بى اعتنایی به رفتار و گفتار پدربزرگتان و وجود روابط محبت آمیز بین اعضاى خانواده بهترین وسیله در حل معضل کنونى میباشد.
پی نوشت ها:
۱ )اسراء (17) آیة 23.
[۲] بحارالانوار، ج 72، ص 137.
[۳] بحارالانوار، ج 72، ص