وسواس یکى از واکنشهاى عصبى است که معمولاً به دو شکل وسواس فکرى و وسواس عملى بروز مىکند.
وسواس فکرى عبارت است از یک سلسله افکار پوچ و بیهوده تکرارى، که گرچه بیمار به بیهودگى آن اطمینان دارد، ولى براى جلوگیرى از آن نمىتواند اقدامى کند.
وسواس عملى عبارت است از یک رشته رفتارهایى که قطع نظراز منطقى نبودن آنها، جنبه تکرارى به خود مىگیرد.اغلب مبتلایان به وسواس فکرى، افکار بیهوده و شرم آور و یا وحشتناکى در ذهن خود به وجود مىآورند که این افکار در چرخهاى بى پایان، مرتب تکرار مىشود.
بعضى از مبتلایان، مشکل خود را پنهان نگه مىدارند و گاهى دور از چشم دیگران چندین ساعت را صرف افکار خود مى نمایند باید بدانید که درمان وسواس فکرى و عملى، نیاز به صبر و حوصله و پشتکار دارد. انتظار حل و درمان یک شبه آن را نداشته باشید، پس راهکارهایى را که ارائه مىشود، با دقت مورد توجه قرار دهید قطعاً به ضررهاى وسواس فکرى آگاهید، که عبارتند از: اتلاف وقت، عدم توانایى در تمرکز حواس، بازماندن از کارهاى اصلى، خسته شدن ذهن، عدم تعادل روانى، بى حوصله شدن براى فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسى زندگى و تحصیلى.
نیازى به شرح و بسط این پیامدها نیست، پس هر چه زودتر باید به راهکارهاى عملى جهت مقابله با وسواس فکرى بیندیشید که عبارتند از:
1 - بازسازى شناختى: درمان وسواس فکرى به تصمیم و همت شما بستگى دارد. در این جهت کسى جز خودتان نمىتواند به شما کمکى بنماید. امام على(ع) مىفرماید: «کسى که در اصلاح خود کمک نکند، دیگرى نه مانع بروز مشکلات او مىشود و نه او را به سوى رشد و خیر مىکشاند».باید کمر همت را ببندید و با اتکا به توانایىهاى خود وارد عمل شوید و نسبت به درمان بیمارى خویش امیدوار باشید.
2 - شفاف کردن افکار: براى مقابله با افکار انحرافى باید اندیشه خود را پالایش کنید و ابهام زدایى نمایید. امام على(ع) مىفرماید: «به دلیل شفافیت افکار ملائکه، آنان به وسواس فکرى مبتلا نمىشوند».اگر شبهه و سؤالى در ذهن خود نسبت به خدا و یا اولیاى الهى دارید، بدون واهمه آنها را مطرح نمایید و در پى پاسخ برآیید.
3 - متمرکز شدن بر افکار مطلوب: براى رهایى از افکار ناخواسته، لازم است افکار خوشایند را جایگزین کنید. توجه به افکار معقول و تقویت و تمرکز آن به وسیله تکرار زبانى، شما را از افکار مخرّب و آزاردهنده باز مىدارد. پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «کسى که مبتلا به وسواس فکرى است، سه بار ایمان به خدا و رسول را به زبان تکرار کند (آمنت بالله و رسوله) که آن وسواسى از بین مىرود».4 - ذکر زبانى: شخصى از امام صادق(ع) در مورد وسواس و شک سؤال کرد، حضرت فرمود: «لا شى فیها، تقول لا اله الا الله؛ این وسواس و شک مشکلى ندارد. هر گاه به وسواس فکرى مبتلا شدى، لا اله الا الله بگو». با این ذکر و تغییر حالت دادن، از فکر تکراى رهایى مىیابید.
5 - تقویت اعتقادات مذهبى: «کول جى آر» با مرور بر زندگى «مارتین لوتر» رهبر مذهبى شهیرى که مبتلا به وسواس فکرى بود، اظهار داشت که اعتقادات مذهبى «لوتر» نقش بسیار مهمى در کنار آمدن او با نگرانىها و ناراحتىهاى درونى ناشى از وسواس داشته است.
6 - ورود افکار منحرف را به ذهن دراختیار خود بگیرید تا این افکار ناخواسته به ذهن شما وارد نشود. به این منظور براى فکر در این امور، ساعت خاصى تعیین کنید، یعنى با خود عهد ببندید که زمان فکر کردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصى باشد.
در طول روز هرگاه اوهام و افکار وارد ذهنتان شد، به خود بگویید: زمان فکر کردن فلان ساعت است. در زمان مقرر مدتى را به فکر کردن درباره آن موضوع اختصاص دهید، تا در طول روز ذهنتان مشغول آن نشود. البته زمان اختصاصى را به تدریج در طى (مثلاً سى روز) روزى یک دقیقه کم کنید تا به صفر برسد.
7 - هر روز به خود تلقین کنید که من قادرم افکار ناخواسته را کنار بگذارم. تلقین یکى از راههاى مبارزه با افکار منفى است.
نکته مهم و قابل توجه آن است که از افکار ناخواسته و مزاحم، احساس وحشت و نگرانى نکنید و بدانید که آنها موجب کفرنمى شود و اصلاً گناه نیست، بلکه یک نوع بیمارى است که باید درمان شود. پس اثر وضعى (نجاست) و اثر تکلیفى (گناه و کفر) ندارد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «از امت من هر چه که در ذهنشان خطور مىکند، عفو شده است، تا وقتى که آن را به زبان جارى نکرده و عملى انجام نداده باشند».یعنى عمل تان طبق افکار کافرانه و آلوده نباشد. نسبت بد دادن در ذهن و یا تصویر نادرست ایجاد کردن، هیچ کدام از نظر فقهى گناه محسوب نمىشود. البته از نظر اخلاقى پسندیده نیست.
افسوس خوردن مشکلى را حل نمىکند، بلکه اعصاب شما را ضعیفتر مىسازد. با صبر و بردبارى و با یارى جستن از خدا و توسل به اهل بیت(ع) و انجام راهکارهاى ارائه شده، از افکار منفى رها خواهید شد.
.
ترغیب برادرتان به نماز؛ به اموری که ذکر میشود صورت میگیرد:
1 - بیان حقیقت و فلسفه نماز: انسان بر طبق فطرتش همواره به چیزی که برایش اهمیت دارد، توجه و اهتمام میورزد. یکی از دلائل مهم اهمال در به جا آوردن نماز، عدم شناخت فلسفه نماز است. امام علی(ع) میفرماید: «الناس أعداء ما جهلوا ؛ انسان دشمن چیزی است که به آن جهل دارد».[1] از این رو لازم است با استفاده از آیات و روایات ایشان را به فلسفه نماز آشنا سازید که عبارتند از:
1 -یاد خدا: قرآن مجید میفرماید: «أقم الصلاة ازکری؛ نماز را بر پا دار تا به یاد من باشی».[2]
1 - 2 - مغفرت: رسول خدا(ص) میفرماید: «نماز مانند آب جاری است که آلودگیها را از بین میبرد. هر زمان که انسان نماز میخواند گناهانی که میان دو نمازچگونه میتوان برادر یا خواهرمان را که تازه به سن تکلیف رسیدهاند، به نماز تشویق کرد؟ انجام شده است، از میان میرود.»[3]
1 - 3 - با دارنده از گناه: قرآن مجید میفرماید: «نمازانسان را از زشتیها و منکرات باز میدارد.»[4]
1 - 4 - پرورش فضائل: نماز خود پرستی و آثار بد آن را محو میکند: امام علی(ع) میفرماید: «خداوند ایمان را برای پاک سای انسانها از شرک و نماز را برای پاک سازی از کبر واجب کرد.[5]
1 - 5 - شکر و سپاس از نعمتها: نماز عالیترین شکل سپاس گزاری از منعم حقیقی است.
1 - 6 - تقویت اراده: اقامة نماز در اوقات معین، روح انضباط و تسلط بر نفس را در انسان تقویت میکند.
نمازگزار از طریق نماز از قدرت لایزال الهی مدد میجوید و بد مشکلات فائق میآید.
2 - جدی گرفتن نماز در محیط خانه: اگر پدر و مادر انجام وظایف دینی از جمله نماز خواندن را جدی بگیرند، فرزندان نیز از همان ابتدا آنها را جزئی مهم از زندگی خود به حساب خواهند آورد.
3 - پرورش عواطف دینی: به موازات آموزش تعالیم دینی، لازم است عواطف دینی را نیز برادر و خواهرتان پرورش دهید. شرکت در مراسم مذهبی از قبیل نماز جماعت مسجد، نماز جمعه، مراسم اعیاد مذهبی و مراسم سوگوار در ماه محرم و جلسات دینی در پرورش عواطف دینی نوجوانان بسیار مؤثر است.
حضور در این قبیل برنامهها پیوند قلبی آنها را با دین و معنویات افزایش میدهد و زمینه را برای شکوفایی ایمان فراهم میسازد.
4 - برقراری ارتباط با دوستان نماز خوان: گروههای همسال و دوستان نوجوان در باز سازی شخصیت او نقش حیاتی دارد، چون افراد تازه بالغ بر اساس یک نیاز با دیگران ارتباط بر قرار میکنند.
بر این اساس برای تشویق برادر یا خواهرتان، از دوستان ایشان استمداد بجویید و اگر دوست شایستهای ندارد، زمینة ارتباط با دوستان نماز خوان و مؤمن را فراهم نمایید. جوان از جوان بهتر، ورزیدهتر میپذیرد. با لحن جوان، هیأت جوان، برخورد جوان به دلیل نزدیک بودن جهان احساسی، عاطفی و روحی دو جوان و مشترک بودن مشکلات، تفهیم و تفاهم سریعتر اتفاق میافتد.
5 - تشویق: برای برانگیختگی و بازدارنگی، تشویق نقش اساسی دارد. امام علی 7 میفرماید: «ضاد و الشر بالخیر ؛ به وسیلة خوبی با بدی بستیزید».[6]
در مراحل نخست نمیتوان توقع داشت همة افراد با انگیزة عالی به نماز و انجام تکالیف بپردازند.غالب مردم به چنان مرحلهای از کمال نرسیدهاند که به تحسین و ستایش محتاج نباشند. از این رو لازم است برادر تان را با تشویق گفتاری یا عملی به نماز خواندن فرا خوانید. بعضی از بزرگان برای تشویق فرزند تازه بالغشان به نماز، مبلغ پولی را زیر سجادة ایشان قرار میدادند.
پی نوشت ها:
[1] نهج البلاغه، فیض الاسلام، قصار 163.
[2] طه (20) آیه 14.
[3] وسائل الشیعه، ج 3، ص 7.
[4] عنکبوت (29) آیه 45.
[5] نهج البلاغه، فیض الاسلام، قصار 252.
[6] غرر الحکم، ج 4، ص 231
عدم قدرت ارتباط با دیگران، ناشی از کم رویی و خجالت کشیدن است. این امر موجب شود که به راحتی نتوانند در اجتماع حضور یابند، و برای سخن گفتن حتی در یک اجتماع کوچک یا میهمانی دچار دلهره، استرس و اضطراب میشوند و نوعی ترس - اما ترس غیر واقعی که اصطلاحا از آن به «هراس» تعبیر میشود باعث میگردد که آنان از سخن گفتن و بازگو نمودن خواستههای درونی خویش عاجز باشند و نتوانند علاقهها، ارادتها و محبت خود را نسبت به اشخاص ابراز نمایند.
دانستنیهای لازم:
اغلب کسانی که در مقابل مشکلات زندگی سر تسلیم فرود میآوردند، نه به خاطر ناتوانی واقعی خودش، که در اثر پذیرفتن این تصور (و تخیل) که ناتوانند، به چنین وضعی دچار میشوند. از نشانههای سلامت روح و روان این است که انسان هم تواناییها و هم محدودیتهای خوش را بشناسد. اگر هر فرد دربارة خود به طور واقعی، نه بر اساسی تصورات نادرست و موهوم بیندیشد، تواناییهای بسیار بیش از آن چه در خود میشناسد، خواهد یافت.[1]
از اموری که دوست شما باید به خودش تلقین کند و بر اساس آن تصمیم بگیرد و تمرین و تجربه نماید، این است که: اولا - ترس او غیر واقعی و برخاسته از تخیلات موهوم است. او چون از ذخایر درونی و استعدادهای وجودی خویش آگاهی لازم نداد، پنداشته که انسانی ضعیف و ناتوان است و نمیتواند با دیگران دوست شود. سپس این تلقینها و تخیلات پیوستة او را ناتواتتر ساخته است.
ثانیا - شکست، دلهره و ترس تقریبا جنبه همکانی دارد. هر فردی نباید بپندارد که تنها او است که مبتلا به این حالت شده، بلکه بسیاری از انسانها - به خصوص در دوران نوجوانی و جوانی به چنین وضعیتی دچار میشوند. اگر انسان در زندگی گاهی شکست نخورد و ترس و واهمه نداشته باشد، راه تکامل برای وی هموار نخواهد گشت. ترس و شکست همانند عفونتی دردناک است. عفونت وقتی خطرناک و مرگ آفرین است که درد نداشته باشد. درد به معنای تسلیم مرگ شدن نیست، بلکه چراغی است که هشدار میدهد تا فرد چارهای بسازد و به «بازخوانی خود» و «خویشتنشناسی» بپردازد. کسانی که دارای سلامت روح و صلابت اندیشه و قوت اراده هستند، در حال فراغت مینشیند و با طرح سؤالاتی به چرایی شکستها، دلهرهها، عدم توان برقراری ارتباط و دوستی با دیگران میاندیشند و راهکارهای گریز از آن وضعیت را شناسایی میکنند، و با برنامه ریزی، جدولی زبان بندی شده، برای گذر از موانع و رسیدن به وضعیت طبیعی و عادی را تنظیم میکنند.
ثالثا - درمان این درد و حل این مشکل نیازمند «تصمیم» است، تصمیمی قاطع و ارادهای راسخ همراه با اعتماد به نفس ارادة جدی و اعتماد به نفس دو داروی شفابخشی است که «دیل کارنگی» تنها را که فاقد هر گونه دوست و رفیقی بوده، به بزرگترین و بلیعترین سخنران آمریکا مبدل ساخته است. جهت آگاهی از راههای طی شده دیل کارنگی، دو اثر او را که به فارسی ترجمه شده به نام آیین دوست یابی، و آیین زندگی مطالعه کنید. اراده جدی و اعتماد به نفس به ترس میدان نمیدهد.
«موریس شوالیه» هنرمند نامدار نئاتر و سینما، شبی پیش از ورود به صحنة نمایش، ناگهان دچار سرگیجة بدون علتی شد، تا جایی که آن شب نقش او را همکار دیگرش بازی کرد که گیرایی و جذابیت او را نداشت.
این وضعی ادامه پیدا کرد و سرانجام به او گفتند که باید مدتی استراحت کند. به جنوب فرانسه رفت و در آن جا پزشکان گفتند که دیگر شکست خورده و اعتماد به نفسش را از دست داده است.
پزشک معالج او پس از مدتی تشخیص داد که هنگام خودآزمایی او فرا رسیده است.
از «شوالیه» خواست در محیط کوچکی برابر معدودی تماشاجی بازی کند. موریس گفت: هرگز! زیرا میترسم. از کجا معلوم که دوباره سرم گیج نرود و همه چیز را فراموش نکنم؟!
دکتر گفت: هیچ کس چنین قولی به شما نمیدهد. اما ترس شما است که حراس تان را مختل میسازد.
شما نباید بترسید. مطمئن باشید که سرگیجه و فراموشی شما دوام نخواهد یافت. انسان شجاع وقتی دچارترس میشود، باید به آن اعتراف کند اما از پیشروی و رفع موانع باز نماند، سرانجام شوالیه با وجود ترسی که داشت، به روی صحنه رفت و موفق گشت. او بعد ما گفت: من آن روز بر ترس خود غلبه کردم و حرف دکتر من درست بود، که نباید از ترسیدن بترسم».[2]
بنابراین، دوست شما باید کم روی و خجالت را پشت سر بیندازد و با ارادهای جدی و اعتماد به نفس، با افراد هم سن و سال و همکلاسی خود، با گفتن سلام و دست دادن و احوال پرسی، باب دوستی را باز نماید. با هم قدم بزنند، پارک بروند، درس بخوانند، خاطره بگویند، مشاعره نمایند .
پی نوشت ها:
1 - بهترین راه غلبه بر نگرانیها و ناامیدیها، اثر دیل کارنگی، نگارش محمد جعفر امامی.
2 - معجزة اراده، اثر نور من وینست پیل، ترجمه وجیه آرزمی.