وسواس عملى (رفتارى) و درمان آن چیست؟.

این بیمارى از یک طرف ناشى از اشتباه در فهم احکام دینى و در واقع اصل دین اسلام مى‏باشد و به عبارت دقیق تر: ناشى از انحراف فکرى است، از طرف دیگر، اعمال و رفتارهایى به این فکر غلط و اندیشه باطل دامن زده و آن را به صورت یک عادت درآورده است.
براى درمان این بیمارى ابتدا باید فکر اشتباه و غلط خود را اصلاح نمایید و رفتارهاى متضاد و مخالف با آنچه تاکنون انجام مى‏دادید،، انجام بدهید.
این بیمارى، موضوعى نیست که با دعاى ما یا خودتان برطرف شود، مگر آن که عزم و تصمیم جدى براى درمان و رفع این بیمارى داشته باشید و وارد عمل شوید. این بیمارى را تنها خودتان مى‏توانید درمان نمایید و راه درمان آن با تصمیم و عزم شما آسان خواهد بود و خداوند شما را یارى خواهد کرد.
الف) درمان فکرى بیمارى:
آنچه در ابتدا نیاز به درمان دارد، فکر و ذهن شما نسبت به دین اسلام و احکام دین است.
این بیمارى در سایه تلقینات شیطانى ایجاد شده و برخى از عوامل دیگر آن را تشدید نموده، حتى ذهن و فکر شما را در تسخیر خود قرار داده و مفهوم غلطى را از نماز و طهارت و عبادات در ذهن شما قرار داده است.
امام صادق (ع) فرمود: «شیطان با وسوسه نمى‏تواند علیه آدمى اقدامى کند، مگر آن که آدمى از یاد خدا روى برگرداند و فرمان خدا را گردن ننهاده و نهى وى را بى اهمیت بنگارد». (1)
در روایت دیگر از عبدالله بن سنان آمده است: به امام صادق (ع) قضیه مردى را گفتم که در وضو نماز وسواس دارد، آن گاه افزودم: او مردى عاقل است، امام فرمود: چگونه عاقل است، در حالى که از شیطان پیروى مى‏کند؟! (2)
بنابراین انسان وسواسى قبل از آن که پیرو خدا و عقل باشد، تابع شیطان و هواى نفس خود است و به جاى آن که از حکم خدا و پیامبر تبعیت کند، از هواى نفس خود پیروى مى‏کند؛ زیرا خداوند در قرآن مى‏فرماید که: «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر؛ خداوند خواسته است که بر شما آسان بگیرد و نمى‏خواهد به کسى سخت بگیرد». اسلام همان گونه که در روایات آمده، دین سهله و سمحه است و معنایش همین است که احکام الهى، راحت و آسان است و خداوند هیچ گاه بر انسان‏ها سخت نمى‏گیرد، به همین جهت در هیچ حکمى سخت‏گیرى نکرده است. اگر روزه گرفتن براى انسان مشقت دارد، نباید روزه بگیرد و به جاى آن باید طعام و غذا بدهد. اگر نماز که ستون دین است، ایستاده ممکن نباشد، نشسته و حتى خوابیده بخواند و یا در میدان جنگ به اشاره نماز بخواند.
اسلام این گونه گفته و در رساله‏هاى مراجع به همین نحو آمده، اما انسان وسواسى برخلاف حکم خدا و پیامبر و حتى آنچه در رساله‏ها آمده است، عمل مى‏کند.
ورد زبان و حالت درون او این است که به من نمى‏چسبد و عملى را که خدا صحیح دانسته است، او صحیحى نمى‏داند! در حکم دین اسلام آمده است که باید به نجاست یقین داشته باشد تا حکم به نجاست شود، اما او هنگامى که شک در نجاست مى‏کند، حکم به نجاست مى‏دهد، در حالى که دین اسلام، در شک به نجاست حکم به طهارت داده است. با کمک شیطان براى خود احکامى درست مى‏کند و به آنها عمل مى‏نماید و از حکم خدا و پیامبر دورى مى‏کند، و این متابعت از شیطان و هواى نفس (دلچسب بودن براى خودش) و روى گردانى از خدا و حکم الهى است.
در حالى که انسان وسواسى براى اجراى حکم الهى، خود را به مشقت و دردسر مى‏اندازد و حتى تا مرز جنون و بیمارى کشیده مى‏شود. به رغم همه این مشکلات، در بسیارى از موارد احکامى را که همه به سادگى انجام مى‏دهند، انجام نمى‏دهد ،یعنى با شک در عمل خودش، عملش را باطل مى‏کند، در حالى که باعث آزار و اذیت فراوان خود شده است، مثلاً در حکم اسلام یک بار شستن صورت براى وضو کفایت مى‏کند و دو بار اشکال ندارد، اما او با وسواسى این عمل را تکرار مى‏کند و بیش از دو بار مى‏شوید. در این جا هم اصل عمل را باطل کرده و عمل عبادى خود را انجام نداده و هم خود را مشقت انداخته و اسراف و زیاده روى در آب و وقت و عمر کرده، بدین ترتیب چند گناه انجام داده است. وى به جاى آن که ثوابى داشته باشد یا عمل واجب خودرا انجام داده باشد، گناه کرده است.
توجه داشته باشید که در زمان رسول خدا، پاک‏ترین و بهترین انسان‏ها زندگى مى‏کردند. آب لوله کشى و امکانات امروز نبود، در حالى که حضرت فرمود: «بهترین امت من آن است که با یک مد (750 گرم) آب، وضو گرفته و با یک من آب، غسل نماید». امت پیامبر، فقط کسانى نبودند که آن زمان زندگى مى‏کردند. حال فکر کنید که چقدر از خوب‏ها فاصله گرفته‏اید و عمل خویش را تباه مى‏کنید!
به شما مؤکداً توصیه مى‏کنیم که باید این بیمارى را درمان کنید و بهترین راه درمان آن بى اعتنایى است. احکام دینى را برخلاف خواسته خود انجام دهید. هر چیزى را که فکر مى‏کنید اشتباه انجام داده‏اید و به دل‏تان نمى‏چسبد و یا چیزهایى از این قبیل، رها کنید و عمل را فقط و فقط یک بار انجام دهید، تا به تدریج از این مخمصه نجات یابید.
از مراجع تقلید مختلفى در مورد بیمارى وسواسى سؤال کرده‏اند و آنها همین پیشنهاد را داده‏اند.
آیت الله فاضل در این باره مى‏نویسد: «وسواسى در حقیقت به منزله قبول نداشتن حکم خدا و رسول (ص) در مورد طهارت مى‏باشد... لذا شرعاً و عقلاً لازم است از این تخیلات شیطانى اجتناب شود و با بى‏اعتنایى مکرر،
مى‏توان آن حالت را از خود دور کرد».(3)
خوشبختانه در مسئله مورد نظر (وسواسى) فتواى بسیار صریح و شفاف از مرجع تقلید شما (حضرت آیت الله مکارم شیرازى) وجود دارد که شما را از هر دغدغه و پریشان خاطرى نجات مى‏دهد.
آیت الله مکارم شیرازى در پاسخ شخصى که از بیمارى وسواسى رنج مى‏برد و به دعا و توسلات روى آورده بود، فرمود: «مشکل شما در واقع از خود شما است و مقصر اصلى خودتان هستید و به همین دلیل دعاى شما مستحبات نمى‏شود و علت اصلى آن ندانستن مسئله است. مسئله اصلى این است که بر شما واجب نیست یقین به طهارت و غسل و مانند آن پیدا کنید.
آنچه بر شما به عنوان یک وظیفه شرعى لازم است، این است که به مقدار سایر مردم آب بریزید و به همان قناعت کنید، هر چند شک در غسل و طهارت داشته باشید و ما مسئولیت شرعى این حکم را مى‏پذیریم. شما از امروز فقط به مقدار مردم آب بریزید و با بدن نجس و حالت جنابت (به گمان خودتان) نماز بخوانید و هیچ اشکالى هم ندارد و نماز و روزه شما کاملاً صحیح است و ما به این وسیله بر شما و تمام افراد وسواسى اتمام حجت مى‏کنیم و مخالفت با آن گناه است. ما از خداوند مى‏خواهیم که به شما توفیق توجه به این مسئله را عنایت کند و از دام شیطانى نجات پیدا کنید». (4)
با وجود چنین فتواى کاملاً صریح و آشکار جاى هیچ گونه تردید و دو دلى بر شما باقى نمى‏ماند و حجت بر شما تمام است. ما نیز هر جا که تصور مى‏کنید اشتباه است و غلط به جا آوردید، مسئولیت آن را مى‏پذیریم و برعهده مى‏گیریم.
با وجود چنین مسئله‏اى شما به چیز زیادترى براى درمان این بیمارى نیاز ندارید، در عین حال براى موقعیت بیشتر و اطمینان شما براى غلبه بر این بیمارى، نکات چند و و توصیه هایى را براى شما بیان مى‏کنیم:
1 - به عواقب این بیمارى توجه کنید و براى همیشه با آن خداحافظى کنید. به هم خوردن نظم فردى و اجتماعى و درون خانواده، ایجاد سوءظن، بى اعتنایى افراد، بى ارزش شدن، مورد تمسخر قرار گرفتن و حتى احکام و (دین اسلام)، ایجاد تنفر نسبت به احکام اسلام، بدبینى و به خدا و...
2 - از کتابهاى نوشته شده در این زمینه استفاده کنید، مانند «وسواس» نوشته‏ى آقاى مصطفى زمانى
3 - در نگاه دین اسلام، احکام دینى براساس دیدگاه عرفى مردم صحیح مى‏باشد. بنابراین به گونه‏اى عمل نکنید که هیچ مسلمانى، حتى پیامبر اسلام به آن گونه عمل نکرده است.
4 - بر اثر وسواس و تکرار اعمال، عمر ارزشمند خود را هدر داده و در مقابل چیزى را به دست نیاورده‏اید، حتى همان را که وسواس دارید، از دست داده و از واجبات دیگر عقب مانده‏اید.
5 - با خود این جمله را در موقع آرامش تکرار کنید: «من به خواست خداوند، قطعاً بر این بیمارى غلبه پیدا مى‏کنم و توان آن را دارم».
6 - به یکى از دوستان و نزدیکان که از بیمارى شما آگاهى دارد و بیشتر اوقات با شما است، بگویید که در مواقع وسواسى عمل کردن و تکرار عمل به شما تذکر دهد و شما را از تکرار بازدارد.
7 - در کارهاى جمعى و گروهى بیشتر شرکت کنید، به خصوص در مواردى که دچار وسواس مى‏شوید، مثلاً شرکت در نماز جماعت و...
8 - فکر خود را به کارهاى شایسته و ارزنده مشغول سازید، مانند مطالعه کتاب‏هاى مفید، تفریح و ورزش. سعى نماید هر روز صبح ده دقیقه ورزش نمایید تا با نشاط باشید.
9 - ذکر لا اله الا الله و لا حول و لا قوة الا بالله را تکرار نماید، به خصوص در زمانى که فکر شما متوجه اعمال و افکار وسواسى مى‏شود.
10 - بعضى موارد لازم است خود را عزقه سازى کنید، یعنى خود را به نجاست آلوده کنید و براى چند دقیقه هیچ واکنشى به آن نشان ندهید تا مسئله نجاست و طهارت براى شما کاملاً عادى شود.
اطمینان داریم با توجه به توصیه هایى که شده و با توجه به سخن مرجع تقلید شما و آگاهى که به دست آورده‏اید، مى‏تواند در غلبه بر این بیمارى هر چه زودتر موفق باشید، بنابراین، هم کمک بزرگى به خود کرده‏اید و هم از تجربه‏اى که به دست آورده‏اید در کمک به دیگران که به این بیمارى دچارند، استفاده خواهید کرد. و از انسانى که براى خود و دیگران مشکل فراوان ایجاد کرده‏اید، به انسانى که هم براى خود و هم براى دیگران مفید باشد، تبدیل خواهید شد.
پى نوشت‏ها:
1 - بحارالانوار، ج 72، ص 124، ح 2.
2 - اصول کافى، ج 1، ص 12، ح 10.
3 - استفتائات، آیة الله فاضل لنکرانى، ج 1، ص 44، سؤال 106.
4 - استفتائات جدید، آیت الله مکارم شیرازى، ص 38 سؤال 37.

با همه بندگان خدا فرق می کنم مقبولیت ندارم زندگی سالم می خواهم


متأسفانه با وجود ایمان قلبى و طینت پاک، به دلیل عدم تحلیل درست از مسائل و مشکلات و عدم موفقیت در بعضى کارها و عدم تحمل نابرابرى‏ها، به سوء ظن یا منفى نگرى مبتلا شده‏اید. البته این حالت بیشتر در دوران جوانى به سراغ انسان مى‏آید و دلیلش آرمان گرایى نسل جوان و عدم تجربه کافى و قدرت احساسات آن‏ها مى‏باشد.
آن چه در تغییر نگرش نسل جوان مؤثر است، تفاوت قائل شدن بین حادثه و تفسیر حادثه است. حادثه مشابهى را، دو شخص به گونه متفاوتى تفسیر مى‏نمایند.
یکى به لحاظ خوش بینى، برداشت مثبت و سازنده‏اى از مسئله دارد و دیگرى به علت بدبینى، تلقى ناگوارى از همان واقعه دارد. نویسنده‏اى، حالات دو زندانى را شرح مى‏دهد که هر دو مدت محکومیّتشان یکسان بود، ولى یکى از زندانیان از پنجره زندان به بیرون و آسمان پر ستاره در دل شب مى‏نگریست و امید و حرکت را با خود زمزمه مى‏کرد، اما دیگرى از پنجره زندان به جوى آب و کوچه‏اى پر گِل و لاى مى‏نگریست و به خویشتن، یأس و ناامیدى تلقین مى‏نمود.(1) از این رو لازم است تفسیر صحیح و درک روشن از رویدادهاى زندگى داشته باشید، تا چشم اندازى مثبت و ارزشمند پیدا نمایید.
براى تحقق این امر نکاتى را یاد آور مى‏شویم:
1- هر چند رسیدن به موفقیت، خواسته‏اى معقول و منطقى است، ولى این خواسته نباید آن قدر پر رنگ شود که انسان به خود وعده موفقیت دهد. اگر کسى تصور کند به هر کارى که اقدام ورزد، حتماً باید موفق شود، اگر موفق نشد، نا امید و سرخورده مى‏گردد. انسان نباید به نتیجه کار دل ببندد، بلکه سعى و تلاش خود را انجام دهد و امیدوار باشد که به نتیجه برسد، ولى بداند ممکن است به نتیجه دست نیابد. بر این اساس امام على(ع) در وصیّت نامه خود مى‏فرماید: «لیس کل طالب یصیب؛ چنین نیست که هر کس به هدفش برسد (و هر جوینده‏اى یابنده نیست)».(2)
امام خمینى(ره) بارها فرمود: «ما مکلف به عمل هستیم، نه به نتیجه». چون شکست و پیروزى به عوامل مختلف بستگى دارد که انسان به برخى از آن‏ها آگاهى ندارد و بعضى از آن‏ها از اختیار و تدبیر انسان خارج است. با این نگرش، شکست و ناکامى باعث یأس و سرخوردگى نمى‏شود. آیا پیامبران به همه آن چه مى‏خواستند دست یافتند؟ خداوند به پیامبرش فرموده است: «تو نمى‏توانى هر کس را که بخواهى هدایت کنى». پیامبر(ص) با اصحابش در بعضى از جنگ‏ها مانند جنگ اُحد شکست خورد و هرگز از شکست اظهار ناامیدى نکرد، بلکه آن را پل پیروزى قرار داد.
امام على(ع) در حکومت پنج ساله خود به آرزوهاى خود نرسید و با موانع بزرگى مانند سه جنگ فرسایشى مواجه شد و عاقبت به شهادت رسید. این مقتضاى زندگى دنیا است.
امام على(ع) به خوبى به فراز و نشیب‏ها و پستى و بلندى‏هاى دنیا اشاره کرده، مى‏فرماید: «الدّهر یومان، یوم لک و یوم علیک؛ ایام دو روز است: روزى به نفع تو و روزى به زیان تو است. زمانى که به سود توست، سرکشى نکن و وقتى به زیان تو است، شکیبا باش».(3)
وجود کمبودها و شکست‏هاى زندگى به معناى از دست دادن همه چیز نیست. این تصور که همه بدى‏ها و مشکلات متوجه تو شده و دیگران در راحتى به سر مى‏برند، باطل و غیر واقعى است.
بنابراین قدم نخست آن است که افکار درست را جایگزین افکار نادرست و غیر منطقى کنید و با عشق و امید به زندگى نگاه کرده و به نقاط قوّت خود نظر افکنید. آیا همین که به دانشگاه راه یافته‏اید، موفقیت به حساب نمى‏آید؟ قدرى
به توانایى‏هاى خود فکر کن. حتماً در این باره حرف براى گفتن دارید.
2- مشکل دیگر شما بدبینى به خدا است و این نگرش بر اساس مشاهده تفاوت‏ها در بین مردم و عدم تفسیر صحیح از عدالت الهى به وجود آمده است.

فکر کرده‏اید که ثروت بیش‏تر داشتن نشانه دوست داشتن پروردگار است و یا اختلاف مردم در معیشت را تبعیض و بى عدالتى دانسته‏اید، در حالى که هیچ یک از مطالب فوق صحیح نیست. قرآن مجید این مطلب را مطرح کرده و فرمود: «اما انسان هنگامى که خداوند او را اکرام نماید و نعمت ببخشد مى‏گوید: پروردگارم مرا گرامى داشته اما هنگامى که روزى را بر او تنگ بگیرد، مأیوس شده مى‏گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است،(4) ولى هرگز چنین نیست...».
این آیه هشدار مى‏دهد که نه روى آوردن نعمت دلیل بر تقرب به خدا است و نه فراهم نیامدن نعمت دلیل بر دورى از حق است، بلکه همه این موارد، وسیله آزمایش است. اختلاف طبقاتى، ربطى به خدا ندارد، بلکه زاییده اقتصاد ناسالم جامعه و فاصله گرفتن از عدالت اجتماعى و عدم رعایت حقوق انسان‏ها و نپرداختن حقوق واجب و عدم توزیع ثروت است.
خداوند هرگز نمى‏خواهد فقیر، فقیرتر و ثروتمند، ثروتمندتر شود، بلکه از همگان عدالت و قسط را خواسته و بر آن پافشارى کرده است: «انّ اللَّه یأمر بالعدل و الإحسان». در عین حال خداوند برخى از انسان‏ها را با دادن نعمت‏ها مورد آزمایش قرار مى‏دهد تا چگونه مصرف کنند، حتى گاهى افزایش نعمت‏ها به ضرر انسان تمام مى‏شود. هر چه نعمت بیشتر باشد، مسئولیت و پاسخ گویى بیشتر و سخت‏تر خواهد بود. هم چنین اگر چه خداوند بر همه چیز توانا است و مى‏تواند مشکلات را از راه کمک‏هاى غیبى از سر راه بندگانش بردارد (إنّ اللَّه على کلّ شى‏ء قدیر)، ولى سنت الهى بر این تعلّق گرفته که هر چیزى بر اساس اسباب عادى تحقق یابد و مردم سرنوشت خویش را خودشان تعیین کنند و با اختیار و اراده خود، راه زندگى را برگزینند.
سرچشمه فساد و ظلم و بى عدالتى، اعمال مردم است.
قرآن مجید مى‏فرماید: «ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما کسبتْ أیدى النّاس؛ فساد در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده‏اند، آشکار شده است».(5) 
حتّى اگر ما انسان‏ها از همه سنّت‏هاى الهى مطلع باشیم، به واسطه تعدد عناصر موجود و عدم اطّلاع از روابط آن‏ها با هم نمى‏توانیم در مصداقى خاص، براى خدا، بر اساس سنتى خاص تکلیف معیّن کنیم و یا قضاوت نماییم.

 هر جوانى خواهان ابراز وجود و کسب مقبولیت اجتماعى است. اگر فرد نتواند به خوبى این نیاز را تأمین نماید، ناگزیر به واکنش هایى دست مى‏زند که خالى از خطر نیست. منفى گرایى بازتاب عدم ابراز وجود است، اما راه‏هاى منطقى براى تأمین این نیاز وجود دارد مانند:
1- طرح مباحث عملى و کاربردى و برخورد خوب داشتن.
2- اثبات لیاقت از طریق عمل.
3- شرکت در کارهاى گروهى.
4- حضور فعال در گروه‏هاى علمى مذهبى.
منتظر نامه بعدى شما هستیم.
پى نوشت‏ها:
1. محمد رضا شرفى، جوان و نیروى چهارم زندگى، ص 80.
2. نهج البلاغه، نامه 31.
3. نهج البلاغه فیض الاسلام، قصار 390.
4. فجر ( ) آیه 17 - 15.
5. روم ( ) آیه 41.

چه کار کنیم تا جوانان ما خودشان نماز بخوانند ؟


 آسان ترین راه براى انجام عبادات در دورة‌ بلوغ، ایجاد عادت در دوران کودکی است. انجام تکالیف دینى و از جمله نماز را نباید تا زمان بلوغ به تأخیر انداخت، بلکه باید انس و عادت لازم را در آن‌ها به وجود آورد تا در زمان بلوغ مشکلى از این نظر به وجود نیاید. خانواده هایى که از فرصت دوران کودکى براى این منظور استفاده نمی کنند در دوران بلوغ و نوجوانى معمولاً با مشکلات جدى روبرو می‌شوند. این استدلال که اجازه دهیم تا طفل پس از رسیدن به دورة بلوغ، خود مسیر خویش را انتخاب کند به هیچ وجه صحیح نیست. بر این اساس اسلام بر عبادات تمرینى کودکان تأکید دارد تا از این طریق مقدمات تربیت دینى فراهم گردد.

نکتة دیگر جدى گرفتن واجبات دینى و توجه خاص به نماز است اگر والدین حساسیت خود را نسبت به نماز در عمل نشان دهند خواه ناخواه این برخورد در فرزندان تأثیر خواهد داشت.

نکتة سوم آن است که واداشتن فرزندان به انجام نماز نباید با خشونت و سخت گیرى و تندی همراه باشد که این امر،‌ ستیزه جویى و لجاجت را به دنبال دارد. در مسائل دینى باید روش هایى در پیش گرفت که در دل نوجوانان راه پیدا کنند و مورد محبت و دلبستگى آن‌ها واقع شوند براى این منظور باید به جاى سخت گیرى هاى نامعقول بیشتر از شیوه های تشویقى بهره جست.

مطلب آخر آن است که جوان از جوان بهتر و زودتر مى پذیرد. تفاوت دو نسل چه بسا مانع برقرارى ارتباط والدین با فرزندانشان می‌شود از این رو براى انتقال مفاهیم اخلاقی و یا تشویق به نماز و غیره بهتر است از دوستان نماز خوان و با نفوذ ایشان استفاده کنید.