متأسفانه با وجود ایمان قلبى و طینت پاک، به دلیل عدم تحلیل درست از مسائل و مشکلات و عدم موفقیت در بعضى کارها و عدم تحمل نابرابرىها، به سوء ظن یا منفى نگرى مبتلا شدهاید. البته این حالت بیشتر در دوران جوانى به سراغ انسان مىآید و دلیلش آرمان گرایى نسل جوان و عدم تجربه کافى و قدرت احساسات آنها مىباشد.
آن چه در تغییر نگرش نسل جوان مؤثر است، تفاوت قائل شدن بین حادثه و تفسیر حادثه است. حادثه مشابهى را، دو شخص به گونه متفاوتى تفسیر مىنمایند.
یکى به لحاظ خوش بینى، برداشت مثبت و سازندهاى از مسئله دارد و دیگرى به علت بدبینى، تلقى ناگوارى از همان واقعه دارد. نویسندهاى، حالات دو زندانى را شرح مىدهد که هر دو مدت محکومیّتشان یکسان بود، ولى یکى از زندانیان از پنجره زندان به بیرون و آسمان پر ستاره در دل شب مىنگریست و امید و حرکت را با خود زمزمه مىکرد، اما دیگرى از پنجره زندان به جوى آب و کوچهاى پر گِل و لاى مىنگریست و به خویشتن، یأس و ناامیدى تلقین مىنمود.(1) از این رو لازم است تفسیر صحیح و درک روشن از رویدادهاى زندگى داشته باشید، تا چشم اندازى مثبت و ارزشمند پیدا نمایید.
براى تحقق این امر نکاتى را یاد آور مىشویم:
1- هر چند رسیدن به موفقیت، خواستهاى معقول و منطقى است، ولى این خواسته نباید آن قدر پر رنگ شود که انسان به خود وعده موفقیت دهد. اگر کسى تصور کند به هر کارى که اقدام ورزد، حتماً باید موفق شود، اگر موفق نشد، نا امید و سرخورده مىگردد. انسان نباید به نتیجه کار دل ببندد، بلکه سعى و تلاش خود را انجام دهد و امیدوار باشد که به نتیجه برسد، ولى بداند ممکن است به نتیجه دست نیابد. بر این اساس امام على(ع) در وصیّت نامه خود مىفرماید: «لیس کل طالب یصیب؛ چنین نیست که هر کس به هدفش برسد (و هر جویندهاى یابنده نیست)».(2)
امام خمینى(ره) بارها فرمود: «ما مکلف به عمل هستیم، نه به نتیجه». چون شکست و پیروزى به عوامل مختلف بستگى دارد که انسان به برخى از آنها آگاهى ندارد و بعضى از آنها از اختیار و تدبیر انسان خارج است. با این نگرش، شکست و ناکامى باعث یأس و سرخوردگى نمىشود. آیا پیامبران به همه آن چه مىخواستند دست یافتند؟ خداوند به پیامبرش فرموده است: «تو نمىتوانى هر کس را که بخواهى هدایت کنى». پیامبر(ص) با اصحابش در بعضى از جنگها مانند جنگ اُحد شکست خورد و هرگز از شکست اظهار ناامیدى نکرد، بلکه آن را پل پیروزى قرار داد.
امام على(ع) در حکومت پنج ساله خود به آرزوهاى خود نرسید و با موانع بزرگى مانند سه جنگ فرسایشى مواجه شد و عاقبت به شهادت رسید. این مقتضاى زندگى دنیا است.
امام على(ع) به خوبى به فراز و نشیبها و پستى و بلندىهاى دنیا اشاره کرده، مىفرماید: «الدّهر یومان، یوم لک و یوم علیک؛ ایام دو روز است: روزى به نفع تو و روزى به زیان تو است. زمانى که به سود توست، سرکشى نکن و وقتى به زیان تو است، شکیبا باش».(3)
وجود کمبودها و شکستهاى زندگى به معناى از دست دادن همه چیز نیست. این تصور که همه بدىها و مشکلات متوجه تو شده و دیگران در راحتى به سر مىبرند، باطل و غیر واقعى است.
بنابراین قدم نخست آن است که افکار درست را جایگزین افکار نادرست و غیر منطقى کنید و با عشق و امید به زندگى نگاه کرده و به نقاط قوّت خود نظر افکنید. آیا همین که به دانشگاه راه یافتهاید، موفقیت به حساب نمىآید؟ قدرى به توانایىهاى خود فکر کن. حتماً در این باره حرف براى گفتن دارید.
2- مشکل دیگر شما بدبینى به خدا است و این نگرش بر اساس مشاهده تفاوتها در بین مردم و عدم تفسیر صحیح از عدالت الهى به وجود آمده است.
فکر کردهاید که ثروت بیشتر داشتن نشانه دوست داشتن پروردگار است و یا اختلاف مردم در معیشت را تبعیض و بى عدالتى دانستهاید، در حالى که هیچ یک از مطالب فوق صحیح نیست. قرآن مجید این مطلب را مطرح کرده و فرمود: «اما انسان هنگامى که خداوند او را اکرام نماید و نعمت ببخشد مىگوید: پروردگارم مرا گرامى داشته اما هنگامى که روزى را بر او تنگ بگیرد، مأیوس شده مىگوید: پروردگارم مرا خوار کرده است،(4) ولى هرگز چنین نیست...».
این آیه هشدار مىدهد که نه روى آوردن نعمت دلیل بر تقرب به خدا است و نه فراهم نیامدن نعمت دلیل بر دورى از حق است، بلکه همه این موارد، وسیله آزمایش است. اختلاف طبقاتى، ربطى به خدا ندارد، بلکه زاییده اقتصاد ناسالم جامعه و فاصله گرفتن از عدالت اجتماعى و عدم رعایت حقوق انسانها و نپرداختن حقوق واجب و عدم توزیع ثروت است.
خداوند هرگز نمىخواهد فقیر، فقیرتر و ثروتمند، ثروتمندتر شود، بلکه از همگان عدالت و قسط را خواسته و بر آن پافشارى کرده است: «انّ اللَّه یأمر بالعدل و الإحسان». در عین حال خداوند برخى از انسانها را با دادن نعمتها مورد آزمایش قرار مىدهد تا چگونه مصرف کنند، حتى گاهى افزایش نعمتها به ضرر انسان تمام مىشود. هر چه نعمت بیشتر باشد، مسئولیت و پاسخ گویى بیشتر و سختتر خواهد بود. هم چنین اگر چه خداوند بر همه چیز توانا است و مىتواند مشکلات را از راه کمکهاى غیبى از سر راه بندگانش بردارد (إنّ اللَّه على کلّ شىء قدیر)، ولى سنت الهى بر این تعلّق گرفته که هر چیزى بر اساس اسباب عادى تحقق یابد و مردم سرنوشت خویش را خودشان تعیین کنند و با اختیار و اراده خود، راه زندگى را برگزینند.
سرچشمه فساد و ظلم و بى عدالتى، اعمال مردم است.
قرآن مجید مىفرماید: «ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما کسبتْ أیدى النّاس؛ فساد در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام دادهاند، آشکار شده است».(5)
حتّى اگر ما انسانها از همه سنّتهاى الهى مطلع باشیم، به واسطه تعدد عناصر موجود و عدم اطّلاع از روابط آنها با هم نمىتوانیم در مصداقى خاص، براى خدا، بر اساس سنتى خاص تکلیف معیّن کنیم و یا قضاوت نماییم.
هر جوانى خواهان ابراز وجود و کسب مقبولیت اجتماعى است. اگر فرد نتواند به خوبى این نیاز را تأمین نماید، ناگزیر به واکنش هایى دست مىزند که خالى از خطر نیست. منفى گرایى بازتاب عدم ابراز وجود است، اما راههاى منطقى براى تأمین این نیاز وجود دارد مانند:
1- طرح مباحث عملى و کاربردى و برخورد خوب داشتن.
2- اثبات لیاقت از طریق عمل.
3- شرکت در کارهاى گروهى.
4- حضور فعال در گروههاى علمى مذهبى.
منتظر نامه بعدى شما هستیم.
پى نوشتها:
1. محمد رضا شرفى، جوان و نیروى چهارم زندگى، ص 80.
2. نهج البلاغه، نامه 31.
3. نهج البلاغه فیض الاسلام، قصار 390.
4. فجر ( ) آیه 17 - 15.
5. روم ( ) آیه 41.
آسان ترین راه براى انجام عبادات در دورة بلوغ، ایجاد عادت در دوران کودکی است. انجام تکالیف دینى و از جمله نماز را نباید تا زمان بلوغ به تأخیر انداخت، بلکه باید انس و عادت لازم را در آنها به وجود آورد تا در زمان بلوغ مشکلى از این نظر به وجود نیاید. خانواده هایى که از فرصت دوران کودکى براى این منظور استفاده نمی کنند در دوران بلوغ و نوجوانى معمولاً با مشکلات جدى روبرو میشوند. این استدلال که اجازه دهیم تا طفل پس از رسیدن به دورة بلوغ، خود مسیر خویش را انتخاب کند به هیچ وجه صحیح نیست. بر این اساس اسلام بر عبادات تمرینى کودکان تأکید دارد تا از این طریق مقدمات تربیت دینى فراهم گردد.
نکتة دیگر جدى گرفتن واجبات دینى و توجه خاص به نماز است اگر والدین حساسیت خود را نسبت به نماز در عمل نشان دهند خواه ناخواه این برخورد در فرزندان تأثیر خواهد داشت.
نکتة سوم آن است که واداشتن فرزندان به انجام نماز نباید با خشونت و سخت گیرى و تندی همراه باشد که این امر، ستیزه جویى و لجاجت را به دنبال دارد. در مسائل دینى باید روش هایى در پیش گرفت که در دل نوجوانان راه پیدا کنند و مورد محبت و دلبستگى آنها واقع شوند براى این منظور باید به جاى سخت گیرى هاى نامعقول بیشتر از شیوه های تشویقى بهره جست.
مطلب آخر آن است که جوان از جوان بهتر و زودتر مى پذیرد. تفاوت دو نسل چه بسا مانع برقرارى ارتباط والدین با فرزندانشان میشود از این رو براى انتقال مفاهیم اخلاقی و یا تشویق به نماز و غیره بهتر است از دوستان نماز خوان و با نفوذ ایشان استفاده کنید.